-
بازگشت
سهشنبه 28 مردادماه سال 1393 19:13
سلام عزیزان بعد از این مدت طولانی برگشتن و گذاشتن پست جدید خیلی برام سخت بود. اما لازم دونستم یه عذر خواهی حسابی کنم از همه ی شما دوستان . بخاطر ادامه تحصیل سرم خیلی شلوغ بود و اگه می خواستم تو دنیای مجازی زیاد پرسه بزنم دیگه نمی تونستم با نمرات عالی فارغ تحصیل شم. البته راستشو بخواین دیگه اون شور و حال و حس نوشتاریم...
-
دلگتنگی
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 18:55
سلام عزیزان من نمی دونم چه اتفاقی افتاده ؟ فکر می کردم فقط خودم کم میام نت ولی چند وقتیه خیلی ها سراغی ازشون نیست. هر جا سر می زنی به روز نیستن . انگار همه رفتن خواب زمستانی.خوابی که هر از چند وقت یک بار بیدار می شن یه آپ کوپچک و ... بعضی ها هم که هستن و بی معرفت مث .... و .... عزیزم که بازم اشکال نداره . همین که...
-
رویش عشق
جمعه 26 مهرماه سال 1392 18:49
ابر و باد و عشق عشق و باران باران و من و خاک خاک و بخشندگی و پذیرش ... و اینک زندگی آغاز می شود رویش عشق و تنیدن آن بر درخت زندگی من و تن و دل...
-
چه می شه کرد؟
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 18:55
سلام عزیزان من اونقدر عصبی ام که نگو . دو ساعت پیش رفتم یه رنگ مو و یه اکسیدان خریدم 20 هزار تومن ! خب بابا انتظار دارین با موهای چند رنگ با ریشه های سفید تو خیابون ظاهر شیم بیرون چرا ؛ همین خونه رو بگو ! قکر کن با این موهای وحشتناک تو خونه قدم بزنم اونوقته که فردا باید برم محضر واسه طلاق ! تازه من فقط پول رنگ میدم ،...
-
برو به جهنم
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 00:05
بعضی ها باید برن به جهنم . نه این که گناهکارن نه ؛ فقط واسه خاط این که خیلی لوسن ، خیلی از خود راضی ان؛ انگار همیشه حق با اوناست ، هر وقت هر چی اونا خواستن باید فراهم شه ، و اگر اونا نخوان یعنی هیچی. اره با تو هستم ؛ تویی که خودت رو پشت دود سیگارات قایم کردی ، تویی که کمر به قتل خودت بستی ، تویی که حتی نمی تونی از...
-
تنهایی
جمعه 29 شهریورماه سال 1392 23:45
دعاهایم که به قنوت می رسد، آواز استجابت می آید بند بند دلم سبک می شود تنهاییم را تنهای تنهای می نوشم جرعه جرعه تا مست شوم آرام آرام ... پی نوشت1: همانطور که ملاحظه می کنید شعرم رنگ و بویی ندارد. واقعا هنگ کردم .زورکی که نمی شه نوشت پی نوشت 2 : خنکای پاییز رو روی صورتم حس می کنم. حس قشنگیه اما ... پاییز حزن بی تو نهد...
-
خالی بندی
یکشنبه 20 مردادماه سال 1392 17:36
به من می گفت اگر از من جدا گردی روی با دیگری آشنا گردی و من چون غنچه نشکفته در حال شکوفایی از این دوری طاقت سوز می میرم به خود می گفتم او روزی اگر از من جدا گردد جهان از غم فرو می پاشد و غم از در و دیوار می بارد به خود می گفتم او روزی اگر از من جدا گردد چو مرغ شب ز درد داغ هجران تا سحر یک شب نمی پایم ولی روزی رسید...
-
خدایا شکرت
سهشنبه 25 تیرماه سال 1392 11:16
سلام دوستان عزیزم . منو بخاطر نبودنم ببخشید .راستش ذیگه نه مغز کار می کنه ، نه دست می نویسه و نه... نمی دونم این چه حکمتیه چه سریه ؛ درست وقتی فکر می کنی همه چی آروم شده ، زندگیت داره روال عادیش رو پیدا می کنه، درست همون موقع یهو یه خبری بهت می دن که انگار دنیا رو سرت خراب شده . واقعا موندم تو کار خدا .یعنی درکش برام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 خردادماه سال 1392 18:25
دوستان خوبم سلام . من هستم ولی خسته ، دلگیر با آرزوهایی بر دل. کمی مهلت می خوام . دوباره خودم رو گم کردم . بازم نمی دونم چی از زندگیم می خوام . می دونم ولی دیگران فکر می کنن نمی دونم . مجبورم چند صباحی رو برای دیگران با فکر اونها زندگی کنم . من فرصت می خوام . باید تنها باشم شاید دوباره خودم رو پیدا کنم...
-
خداحافظ زمستان
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 17:27
قدم هایم نمی روند گام هایم بر سنگفرش های خیس از برف سنگین کشیده می شود . گرچه زمستان سردی بود ، و لباس هایم زیر چتر خیال ها ی نازکم ، خیس شده بود، حتی بغض نگاهم همیشه ترک خورده ی غربت ها بود ، اما تاریکی هایش روشن تر از روشنی روز بود و دستانم گرم در دستان خاطرات تلخ و شیرین کودکی ام . زمستان همبشه مرا بیش تر از بهار...
-
حنجره ی فریاد
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 19:28
بیهوده حنجره ی فریادم را می فشارم تا تو را بر باد دهم او تو را با نامی بلند ، باعشق و به دور از هیاهوی روزگار ، می خواند و تو را می خواهد ... عشق چه زیباست...
-
تو بیا...
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 18:30
تو همیشه بیا .یواش بیا .آروم و بدون رد پا . نکنه صدای پات سنگ های رودخونه رو بیدار کنه! بزار باد هر چی می خواد پرده ی پشت پنجره ی باز رو برقصونه ! فردا پنجره بسته خواهد شد و خورشید براش ماتم می گیره . شاید هم بارون بغض اونو بشوره و با خودش ببره و بزنه به دل دریا تو کاریت نباشه. تو بیا .آروم و بی رد پا ..... .
-
نگاه
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 12:38
سنگینی نگاهت استخوان دلم را ترکاند لباسی از باران پوشیدم آن روز که شعله ی نگاهت بخارهای پنجره را شسته بود ...
-
آتش صبر
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 12:55
فریادهایی که حنجره را برای شنیدن آزرد ، در آتش صبر سوخت...
-
مشق عشق
سهشنبه 30 آبانماه سال 1391 18:38
آنقدر با تیر چشم هایم بر صفحه ی قلب سنگی ات عشق را مشق می کنم تا ایمان بیاوری انسان بودن این سوی مرزها را...
-
عید غدیر
جمعه 12 آبانماه سال 1391 18:47
ظهر بود؛ گرم و تنسوز؛ خاکها، از شلاق شعلههای خورشید، زخمی. ظهر بود که صدای صاعقه زمان، حادثهای را رقم میزد. صدا، پروانهای میشد که روی هزاران شانه خسته و خاکگرفته مینشست. برکه، خودش را تا مرز دریا شدن باور کرده بود. برکه، روی پاهایش ایستاد و موج موج خنده بر چهره میهمانها پاشید. برکه، ایستاده بود و بهار را در...
-
فراموش می شوم
جمعه 21 مهرماه سال 1391 19:30
فراموش می شوم چون فرزندی که بیداری های مادرش را به یاد نمی آورد و انکار می کند کودکیش را فراموش می شوم همچون روزهای خوش زندگی که از یادها می رود فراموش می شوم اما فراموش نمی کنم که روزها پشت پنجره به امید تابیدن مهرت لحظه ها را شمردم که به امید باریدن لطفت دست ها را بر آسمان دوختم که به شکرانه ی سلامتت رازها کردم من...
-
باران
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 20:54
باران که آمد گونه هایم خیس شد و گرمی دستان خدا روی صورتم گم شد ... افسوس... باران آمد...
-
آواز صبح
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 21:25
در سیاهی غمناک شب محو می شوم و در پژواک خاطرات دور ، دست و پا می زنم در آن سوی پنجره ها فصل خاموشی در گذر است صدای آواز می آید صبح نزدیک است...
-
دلواپسی
شنبه 4 شهریورماه سال 1391 11:18
پرسیدم : امن ترین و گرم ترین جای دنیا کجاست؟ مرا تنگ در آغوش گرفت... دلهره ی فردایم بیهوده بود...
-
تولد دختر دلبندم سارا
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 20:18
سارای من آن روز را که تو را به دنیا آوردم ، نمی دانستم دلیل بودنم برای لحظات نابود شده ام خواهی شد. بمان و زندگی را در دستان کوچکت حس کن... تمام لحظات عمرم نثارت تا نفس های پاکت بی تردید ترا به ابدیت بکشاند... گل زیبای زندگیم ، بیش تر از همه و همیشه دوستت دارم... پی نوشت : با عرض معذرت از دوستان گلم بخاطر حضور بسیار...
-
حالم چطوره؟؟
سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 16:16
سلام... سرم خیلی شلوغه ، نه ... فکرم خیلی شلوغه . خسته ام . انگیزه ای ندارم . تکرار و تکرار و تکراز... ساعت ها روی مبل دراز می کشم و به تلویزیون خیره می شم ، بدون این که چیزی ازش بفهمم ... کم خواب شده ام . اما وزنم رفته بالا . دیگه حتی اضافه وزنم برام مهم نیست... تو نت نمیام . حرفی برای گفتن ندارم و صدایی برای...
-
تنهایی
جمعه 5 خردادماه سال 1391 01:07
تنهاییم را لا به لای چین های صورتم جا دادم فردا چه زود می آید و من هنوز عکسی از جوانی ندارم...
-
سوم خرداد
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 13:51
سوم خرداد ، روز آزاد سازی خرمشهر چه روز با شکوهی است سوم خرداد، روزها و شب های منتهی به آن ، سراسر خاطره است و نیایش و چه با شکوه که نخل ها هنوز ایستاده اند تا مقاومت را به رخ تاریخ بکشند . خدایا ! کجایند آن مردان بی ادعا که از نور هدیه می چیدند . کجاست فریاد الله اکبر مردان خدایی که قلب دشمن را می شکافت . چگونه می...
-
روز مردان عزیز...
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 19:24
قابل توجه خانم های عزیز: به علت گرانی و به مناسبت روز مرد ، بانک مرکزی مبادرت به چاپ کارت های آفرین ، صد آفرین ، هزار و سی صد آفرین ، همسر خوب و نازنین کرده است . لذا دیگر نگران هدیه نباشید . انجمن حمایت از محرومان
-
روز مادر
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 20:48
تقدیم به مادرم و همه ی مادران خوب سرزمین سبزم ، ایران : مادر ای پرواز نرم قاصدک مادر ای معنای عشق شاپرک ای تمام ناله هایت بی صدا مادر ای زیباترین شعر خدا مادرم ؛ در جوانی دمی نیاسودی تا ما در آرامش باشیم .سختی های روزگار چهره ی معصومت را چروکیده و زانوانت را ناتوان ساخته اما قلبت همچنان مالامال از عشق به فرزندان بوده...
-
فراموشی
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 21:09
عشقی که قمار می شود بوسه ای که به حراج گذاشته می شود تمنایی که زنده به گور می شود قلبی که بی صدا شکسته می شود و بارانی که بی هیچ دعایی باریده می شود... به راستی در کدام قسمت از زندگی فراموش شدم؟؟!!
-
صدایت
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1391 18:38
دردهای مرا از حنجره ات به فریاد بنشین و و نگاهم را در مهمانی سکوت ، بشکن صدا کن مرا که صدایت التیام بخش فریادهای بی صدایم خواهد بود... ........تا همیشه دوستت خواهم داشت...
-
روز معلم
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 22:36
دوستان عزیزم سلام . بعد از چند روز اومدم به وبم سر بزنم شاید کسی یادش باشه و امروز رو بهم تبریک گفته باشه. به جز یکی از دوستان ... خب ، بی خیال . خودم که به خودم می تونم تبریک بگم ؛ معلم عزیزم ، روزت مبارک!!! " انجمن خوش باوران "
-
مثل باران
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 22:23
مثل باران چشم هایت دیدنی ست شهر خاموش صدایت دیدنی ست مهربانی معنی لبخند توست خنده هایت بی نهایت دیدنی ست زخم ها چون شعرهای شاعرند زخم هایم در هوایت دیدنی ست روبرویم باغی از عطر است و نور لای شب بوها خدایت دیدنی ست شانه هایم ساحل گیسوی توست روی ساحل رد پایت دیدنی ست پایتخت آرزوها خواب هاست چشم هایت ، چشم هایت دیدنی ست...