از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

حالم چطوره؟؟

 

 

سلام... 

 

سرم خیلی شلوغه ، نه ... فکرم خیلی شلوغه . خسته ام . 

 

 انگیزه ای ندارم . تکرار و تکرار و تکراز... 

 

ساعت ها روی مبل دراز می کشم و به تلویزیون خیره می شم ، بدون این که چیزی ازش  

 

بفهمم ... 

 

کم خواب شده ام  . اما وزنم رفته بالا . دیگه حتی  اضافه وزنم  برام مهم نیست... 

  

تو نت نمیام . حرفی برای گفتن ندارم و صدایی برای شنیدن... 

 

آواز پرنده ها برام تکراری شده و خسته کننده... 

 

خونه و زندگی که نگو... 

 

کی هست که صدای همسر گرام در بیاید و شروع کنه به اعتراض... 

 

روزها می گذره و من فقط مسیر مدرسه تا خونه رو میرم و بر می گردم... 

 

حتی خونه دوستام هم نمی رم...  

 

حتی دیگه خودم با خودم خلوت نمی کنه...

 

خانم ها و آقایون عزیزی که از حال من سر در میارین : 

 

من مریضم؟؟!!

تنهایی

    

تنهاییم  را

   لا به لای چین های صورتم

                                       جا دادم
 


  فردا

     چه زود می آید و من

              هنوز عکسی از جوانی ندارم...  

 

  

سوم خرداد

 

 

سوم خرداد ، روز آزاد سازی خرمشهر 


چه روز با شکوهی است سوم خرداد، روزها و شب های منتهی به آن ، سراسر خاطره است و نیایش و چه با شکوه که نخل ها هنوز ایستاده اند تا مقاومت را به رخ تاریخ بکشند . 

 
خدایا ! کجایند آن مردان بی ادعا که از نور هدیه می چیدند . کجاست فریاد الله اکبر مردان خدایی که قلب دشمن را می شکافت .  

 

چگونه می توان کتاب تاریخ را بست و نگفت که دشمن چگونه به خود اجازه داد شهری را ویران ، مادری را منتظر و فرزندی را از خانه اش بیرون کند .
چگونه می توان آرام نشست و بر سوگ لاله های سرخ با باران همراه نشد .  


نمی توان از این گذشت که نوجوانی به مادرش التماس می کرد " خرمشهر تنهاست ، باید بروم " رفت اما ماند و جاودانه شد .  


چگونه می توان از محمد جهان آرا نگفت که فداکاری هایش جاودانه اش ساخت . 


چگونه می توان از بهنام محمدی نوجوانی که با تمام وجودش ، با تمام ایمان و اعتقادش از سرزمین و آرمان هایش دفاع کرد بی آنکه ادعایی کند ...نگفت.باید او را ستود . 

 
او شجاعت را نثار مادری کرد که تنها امید زندگی اش را تقدیم کرد .  


آری چگونه می توان سکوت کرد و نگفت که 45 روز مقاومت یعنی شکستن دشمن ، یعنی عشق و ایمان ، یعنی اعتقاد ، یعنی رستن از اسارت دنیا و پیوستن به حق ... آزادی به معنای واقعی کلمه! 


با تمام وجود ، تنها می توان گفت : " خرمشهر را خدا آزاد کرد "
و تنها می توان گفت ای جاده های سخت ادامه ، ما را لیاقت رفتن نیست؟ 


یاد همه ی شهدا به ویژه شهدای سوم خرداد خرمشهر گرامی و جاودانه باد . 

 

برای شادی روح شهدا صلوات ...