روزهای انتظار به پایان خودش نزدیک می شه .
چه ساعت ها درانتظار رسیدن زمانی برای دیدنتان سپری کردم .
روزها پشت سر هم می گذرن و من به شمارش معکوس رسیده ام .
ده ، نه و حالا رسیده به شیش . فقط شیش روز مونده .
اینجا بدون شما صفایی نداره .
کجاست آن شیطنت های بچگانه ؟ تابستون هم تموم شده و من خوشحالم .
خوشحالم از دیدار دوباره ی شما عزیزانم . بیاین که مدرسه بی شما
یعنی سکوت
یعنی خاموشی یعنی هیچ .
چیه ؟ باورتون نمی شه که ی معاون مدرسه آرزوی دیدن
بچه های مدرسه رو داشته باشه ؟ باور کنین .
باورکنین من و همکارام خیلی دلتنگ شماییم .
منتظر دیدن روی گل تون در سوم مهر هستم .
( آخه امسال مدرسه ها سوم مهر باز می شن )
دوستتون دارم .
بیست و هفتم شهریور روز شعر و ادب پارسی
بر جامعه ی ادبی این مرز و بوم گرامی باد .
و نیز روز بزرگداشت استاد شهریار ، شاعر مهربان که
با خواندن اشعارش حلاوتی بر روح و جان آدمی بخشیده می شود گرامی باد .
برای شادی روحش صلوات
در ادامه نظر گرانقدرتان را به یکی از اشعار معروفش جلب می کنم:
ادامه مطلب ...خدایا چرا تفاوت از زمین تا آسمان است...
تو مغازه ی میوه فروشی بودم . زنی میان سال اومده بود واسه خرید .
دخترم را می بینم که آرام به خواب رفته .
او خسته از بازی های کودکانه به خوابی عمیق فرو رفته .
کاش من نیز کودک بودم و باخواندن کتاب قصه ای که مادرم برایم
می خواند به خواب می رفتم .
ادامه مطلب ...
به نام خداوند بخشنده ای
که روزی ببخشد به هر بنده ای
با سلامی از سر مهر و سپاس خدمت عزیزانی که
در کلبه ی درویشی من قدم از سر منت گذارده اند .
آمده ام تا بودنم را به رخ زندگی بکشم .
آمده ام تا بودنم را به زندگی ثابت کنم و بگویم که من هم هستم .
در طی طریق گرمای دستان پر مهرتان را سخت نیازمندم .
نظرات و انتقادات شما عزیزان که با رنگ صداقت و
یکرنگی ست را با جان و دل پذیرایم که این امر
مرا به پیمودن راهی که اکنون آغاز کرده ام دلگرم تر می سازد .
من یک زنم . زنی از نسل رودابه ،آذر ناهید و گرد آفرید
زنده باد ایران و زنده باد ایرانی...