از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

مثل باران

 

مثل باران چشم هایت دیدنی ست 

 شهر خاموش صدایت دیدنی ست 

 

مهربانی معنی لبخند توست 

خنده هایت بی نهایت دیدنی ست 

 

زخم ها چون شعرهای شاعرند 

زخم هایم در هوایت دیدنی ست 

 

روبرویم باغی از عطر است و نور 

لای شب بوها خدایت دیدنی ست 

 

شانه هایم ساحل گیسوی توست 

روی ساحل رد پایت دیدنی ست 

 

پایتخت آرزوها خواب هاست 

چشم هایت ، چشم هایت دیدنی ست  

 

پی نوشت : این شعر را سال ها پیش از جایی نوشتم . نمی دونم شاعرش کیه ولی 

 

 بسیار دوسش می دارم . هر جا هست خدا حفظش کنه . کاش می فهمیدم کیه. 

 

  

 

 

این گلدان گل هم تقدیم به همه کسانی که دوستشان دارم و دوستم دارند...

 

نظرات 11 + ارسال نظر
مسافر سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 ب.ظ http://doncorleone.blogsky.com

قاصدک شعر مرا از بر کن

برو آن گوشه باغ

سمت آن نرگس سبز

و بخوان در گوشش و بگوباور کن

منم این رو شنیدم و باقیش رو براتون نوشتم
شاد باشید

سلام

شما مطمئنید که این باقی همون شعری ست که من نوشتم؟/

در هر صورت ممنون از حضورت

کوروش چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ق.ظ http://www.korosh7042.com/

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست
حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست
یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست
من در فضای خلوت تو خیمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست
تا اوج راهی ام به تماشای من بیا
با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست


سلام

ممنون از شما بخاطر شعر زیبایی که نوشتید .

حسین چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:25 ب.ظ http://gheychee.blogsky.com

مهستی میگم یکم سرچ کردم نتونستم شاعرش رو پیدا کنم
بازم میگردم
ولی اینجور که توو بقیه سایتا خوندم،
ظاهرا درسته شعر اینه که باید در خط دوم بگی
شهر خاموش نگاهت دیدنی است
و ایضا در خط سوم:
زندگانی معنی لبخند توست

سلام حسین آقا.

نمی دونم . شاید اونطوری باشه که شما میگین .
ازت ممنونم .

پرنده مهاجر جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:24 ق.ظ http://mantolove1385.blogsky.com/

سلام بر مهستی عزیز
خوبی
چشم سعی میکنم از دنیای رویا و تنهای در بیام
ممنون از توجهت به دیدی
در ضمن اگه کاری از دستم بر بیاد خوشحال میشم انجام بدم
یا علی
موفق باشی

سلام .

ممنون از حضورت . حتما وقتی سرم کمی خلوت تر شد مزاحم شما خواهم شد .

به امید روزهای شاد براتون .

کوروش جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:21 ب.ظ http://www.korosh7042.com/

سلام بانو
می بخشید که شاعرش نمیدانستم و بی نام نوشتم
*************

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جایِ او بودم؛
همان یک لحظه اول،
که اوّل ظلم را می دیدم از مخلوقِ بی وجدان؛
جهان را با همه زیبایی و زشتی،
به روی یکدِگر، ویرانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
که در همسایه ی صدها گرسنه،
چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم،
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم،
بر لبِ پیمانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
که می دیدم یکی عریان و لرزان؛
دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین؛
زمین و آسمان را،
واژگون، مستانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
نه طاعت می پذیرفتم،
نه گوش از بهراستغفارِ این بیدادگرها تیز کرده،
پاره پاره در کفِ زاهد نمایان،
تسبیح را صد دانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
برای خاطر تنها یکی مجنونِ صحراگردِ بی سامان،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو،
آواره و دیوانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
به گردِ شمع سوزانِ دلِ عشاقِ سرگردان،
سراپایِ وجودِ بی وفا معشوق را،
پروانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
به عَرشِ کبریایی، با همه صبزِ خدایی،
تا که می دیدم عزیزِ نابجایی،
ناز بر یک ناروا کرده خواری می فروشد،
گردشِ این چرخ را،
وارونه بی صبرانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
که می دیدم مشوّش عارف و عامی،
زبرقِ فتنه ی این علمِ عالم سوزِ مردم کش،
به جز اندیشه عشق و وفا، معدوم هر فکری،
در این دنیای پُر افسانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
چرا من جایِ او باشم؛
همین بهتر که او خود جایِ خود بنشسته و تابِ تماشایِ تمامِ زشتکاری هایِ این مخلوق را دارد!
وگرنه من به جایِ او چو بودم،
یک نفس کی عادلانه سازشی،
با جاهل فرزانه می کردم؛
عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد!

-- معین کرمانشاهی

سلام.

باز هم سپاس گزارم . بابت شعرتان هم ممنون .

قندک دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ http://ghandakmirza.blogfa.com

سلامی چو بوی خوش آشنایی
سلام بر مهستی عزیز و مهربان و خوش ذوق.شعر زیبایی بود .دست شما و سراینده نامعلوم الحال عزیز درد نکند.ای وای فکر کردم از آنجا که به آدم های بد می گویند معلوم الحال حس کردم احتمالا نا معلوم الحال مختص خوبان می باشد.!!البته منظور بنده در اینجا استثنائا نامشخص و غیر معروف بود

سلام برادر

ممنون از حضورت .

قندک سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:49 ق.ظ http://ghandakmirza.blogfa.com

از پنجره روزگار به درخت عمر که نظر می کنم خوشتر از یاد عزیزان ثمری نمی بینم . سلام و درود و التماس دعای فراوان

سلام

محتاجیم به دعا .

ویس دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ق.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

salaam.dust nadaram ba fonte englisi benevisam.dobare kamputeram ghaty karde. dar har hal khastam tashakor konam az mehrabunihayat.mamnun ke be man sar zadi

سلام .

خواهش . انجام وظیفه بود .

ممنون از حضورت .

شنگین کلک دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:45 ب.ظ http://shang.blogsky.com

سلام و درود بسیار
ممنون از شعر زیبا و گل های قشنگ
خوبید ؟ سلامتید ؟
سال نو مبارک باشه
سری به دوستان نمی زنید ؟
موفق باشید

سلام .

متاسفانه کمی گرفتارم .

ممنون از حضورت .

ستوده سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:04 ق.ظ http://sootoodeh.blogsky.com/

سلام مهستی جان .خوبی گلم روزت مبارک مرسی از دسته گل زیبایت .
روی ماهت را میبوسم عزیزم

سلام عزیزم .

روز شما هم از امروز تا ابد مبارک .

ممنون از حضور گرمت .

امید سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 ق.ظ http://garmak.blogsky.com/

حق با شماست
شعرش خیلی زیباست

سلام .

شما لطف دارین .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد