از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

فراموشی

   

   عشقی که قمار می شود

 

   بوسه ای که به حراج گذاشته می شود  

   تمنایی که زنده به گور می شود  

  

   قلبی که بی صدا شکسته می شود 

 

   و بارانی که بی هیچ دعایی باریده می شود... 

  

   به راستی 

 

   در کدام قسمت از زندگی فراموش شدم؟؟!!  

 

نظرات 4 + ارسال نظر
شنگین کلک جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 ب.ظ http://shang.blogsky.com

چیزی فراموش نشده است
این رسم زندگیست

سلام .

و چرا این رسم باید نصیب ما شه؟؟؟

ممنون از حضورت .

مسافر جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ http://doncorleone.blogsky.com

وقتی تو یه قمار همه چیزت رو از دست میدی سعی میکنی گران بها ترین چیزت رو بزاری وسط تا بلکه بتونی از دست رفته هات رو بدست بیاری و امان از وقتی که آدم عشقش رو به عنوان ودیعه بزاره وسط
شاید اون رو هم از دست بده و اینجاست که آدم باید از خودش بپرسه در کدام قسمت از زندگی فراموش شدم ؟

سلام .

اونی که قمار میشه احساسه نه هوس .

ممنون از حضورت .

کوروش شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ب.ظ http://www.korosh7042.com/

زندگی قصه ی فراموشی است
بوسه ی باد به چراغ و خاموشی است
زتمنا و عشق رفته بر باد است
مرده ی گور ومرگ و بیهو شی است
(فی البداهه)

درود بر بانو مهستی مهر و ذاکر دل

سلام .

ممنون از شعر زیبایتان .

کوروش سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.korosh7042.com/

این دل زهجر یار، پای شکسته را ماند
اندوه دارد و رها ، مسافر ِ خسته را ماند

درها به روی دلم همگی باز و اما باز
گردقرون گرفته ، در کهنه بسته را ماند

ازشادی زمانه مپرس ، بیگانه باشدم
گر مرغ دل ، پرنده ی رسته را ماند

بازار بی رونقی ام ،نماد کساد و رکود
برگشت خورده دل بی بهاء سفته را ماند

(کوروش)

سلام

به راستی در کدام قسمت از زندگی فراموش شدم؟؟

ممنون ازت بخاطر شعر زیبات.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد