از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

شکست سکوت

  

 

 

فریاد  

سکوت را شکست  

اما باز در گلو محبوس شد... 

سال های انتظار را  

باید سپری کند  

تادر خزانی دیگر   

سکوت را بشکند

کاش برایت ...

برای من تو نیست شدی

درست از زمانی که

بوی ادکلنت گران شد و

کفش و لباس هایت مارک دار

بوی خیانتت

فضای خانه ی دلم را

پر کرده

چقدر دلم می گیرد

وقتی به یاد می آورم

که در غروب پاییزی سرد

برایت نوشتم :

روی دیوار قلبم

قاب عکسی از مهربانی هایت آویختم

تا همگان بدانند

دلم پر است از خوبی های تو . . .

 

کاش هرگز برایت نمی سرودم . . .   

هرگز . . .  

افسوس . . .

 

 

                             

باز هم غروب جمعه


باز هم جمعه . . .

باز هم غروب . . . 

و باز هم آغاز یک اندوه . . .  

پس این غروب ها را کی پایانی است ؟ ؟ ؟  

 واین دلتنگی ها را ؟ ؟ ؟

فقط آغاز هفته ای دیگر

و امید سپیده ای دیگر

تحمل این روز را

با همه ی تلخی ها و شیرینی اش

برایم ممکن می کند . . .

تنها با خبر مردن این غروب پر از درد 

و مژده ی یاران

که جمعه نیست 

که در یک روز هفته

گم شده

حل شده 

کمی آرام می شوم . . .

من نمی خواهم هرگز

وجود این روز دلگیر را

که یاد آور خاطرات تنهایی هایم 

که آغاز همه ی غصه هایم است 

حس کنم . . .

من می خواهم

یعنی باید

اورا با تمام لحظه های غم اندود رفته  

وشیرین کامی های هرگز نیامده اش

از خاطرم بزدایم 

مرده باد جمعه

با تمام دلگیری هایش . . .

 

نکته ی قابل تامل این که:::::::::::  

البته صبح جمعه رو دوست دارم چون می تونم تا لنگ ظهر بخوابم . و غروب دریا هم زیباست ولی دلگیره و من  . . .

غروب روزهای جمعه شما چی ؟؟؟؟



روز دختران عزیزم مبارک




دخترم


تمام آرزوهایم پشت آرزوهای بزرگ تو گم شده .

امروز خنده هایت از پس بر آورده شدن نیازی

شیرین ترین لحظه ی زندگی من است...



با من سخن بگو  از ناگفته های دل کوچکت

که من سنگ صبورت خواهم شد .



نور چشمانت

امید به ادامه ی  راهم  می دهد

که اینک تو

تنها بهانه ی بودن و ماندنم هستی...


سارای من

زندگی رویایی و روزهای طلایی و شادی را برایت خواهانم .


خداوندا این گل زیبای باغ زندگی ام را

به دستان  پر از مهرت می سپارم تا نگه دارش باشی .



سارای عزیزم روزت مبارک...



تولد حضرت معصومه (ع) و روز دختر

 بر همه ی دختران عزیز این مرز و بوم خجسته باد

 اینم سارای عزیز



     

باران


باران

باران

بازهم باران

آه که چه احساس قشنگی ست

احساس عاشقانه

احساس بودن در عین نبودن


چشمانم را می بندم

 صورتم را

تنم را

و تمام احساسم را

به باران می سپارم

کفش های خیس...

لباس های خیس تر......



قدم زدن زیر باران

بلند کردن دست ها به سوی آسمان

و ضعف رفتن دل من بخاطر احساس قشنگ خاطرات دیدن یار در باران...



قطرات اشک آسمان را

روی چهره و تن خسته ام احساس می کنم

چه احساس قشنگی ست

باران

باران

وهمیشه باران...