صدای هوهوی باد در کوچه و خیابان های شهر ، همه چیز را به حرکت در آورده .
درختان چون بید لرزان شدن . صدای ترسناک شاخ و برگ ها به گوش می رسه .
ظروف کهنه ی پلاستیکی خانه ی همسایه روی زمین کشیده می شود .
انگار باد می خواد با زور وارد خونه ام بشه .
دستامو می زارم رو گوشام ولی زود بر می دارم . دخترم رو می بینم و لبخندمی زنم .
می ترسم . از صدای باد ، از صدای شاخ و برگ درختان و
از کشیده شدن پلاستیک ها روی زمین ، از همه ی این ها وحشت دارم .
خب بی انصاف ها ، آخه منم آدمم ، منم حق دارم .
چقدر می تونم نقش یک مادر نترس رو بازی کنم که
از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسه .
می ترسم لو برم و دستم پیش دخترم رو بشه .
فردای من مبهم شده . همانند این هوای طوفانی هزار اما و اگر در پی داره .
آینده ای نامعلوم . شاید تیره ی تیره شاید هم روشن روشن .
نمی دونم . واقعا نمی دونم ...
من از آینده ی مبهم خودم بیش تر می ترسم .
گویا باد نیست که همه چیز را جابه جا می کند
بلکه این منم در دست باد تقدیر
اثاثیه ی مستعمل خانه ی همسایه را می مانم
و می لرزم مانند درخت تنهای کنار خیابان...
سلام

خوبی؟
امان از دست تقدیر و آینده مبهم
به قول حافظ :
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود . . .
آینده ات روشن روشن
سلام .
ممنونم .
امیدوارم .
سلام
صلاح مملکت خوش خود سران دانند؟
باحال بود
ممنون
سلام .
خواهش . ناقابل بود .
سلام


اختیار دارین
من که گفتم باحال بود
هدفمان همین است . البته اگه بتونیم
به درد کار دگری نمیخوریم
هرجور خودتون راحتین
بعضی دوستان میگن دکی
اوکی
خب بی انصاف ها ، آخه منم آدمم ، منم حق دارم .
چقدر می تونم نقش یک مادر نترس رو بازی کنم که
از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسه .
می ترسم لو برم و دستم پیش دخترم رو بشه .
چه تجربه گرانبهایی هست مادر بودن.
یاد یه قضیه ای افتادم غمگین شدم.
ممنون.
درسته . واقعا بعضی وقت ها فقط نقش بازی می کنم تا دخترم آسیب نبینه .
ممنونم از لطفت.
از باد و از غوغای طوفان در هراسم


از بودن و از مرگ انسان در هراسم
تن را که موران می خورند، حاشا ندارد
از بیم تن نه بلکه از جان در هراسم
ترسم که باقی عمررا چون درگذارم
هیهات عمر ی رفته پایان در هراسم
از جور یاران زخم ها بنشسته بر دل
از دل نمی نالم کز آنان در هراسم
از شاخه ها گفتی تو از طوفان بیرون
اما من از شاخ ز جانان در هراسم
این دل نشسته شاخه ی مهر نگارم
با رفتنش هم رفته ایمان در هراسم
درود بر کوروش عزیز
این نیز بگذرد.....
شاد باشی .
سلام مهستی عزیز :)
خوش به حال دختر شما که مادر فهمیده و مهربونی مثل شما داره
اطمینان داشته باش که آینده ی روشن و پر از موفقیت در انتظارت هست . و دخترت هم با داشتن مامان گلی مثل شما که اینقدر به فکر ناز دخترش هست حتما آینده ی درخشانی خواهد داشت
سلام .
ممنون از شما . لطف دارین . انشاءالله همین طور بشه که می گین .
نمی دونم مادر شدین یا نه ولی بیش تر مواقع حتی باید از کمترین و حیاتی ترین نیازها و خواسته های حتی منطقی خودت بگذری تا آسیبی به فرزندت نرسه .
باز هم سپاس از شما دوست خوب که مایه دلگرمی ام هستین .
من مطلبتو نخوندم
در تقدیر خداوند چون کودک یکساله باش که وقتی او را به بالا پرتاب میکنیم ، میخندد چون میداند رهایش نمیکنیم.
سلام مهستی عزیز
اگه امیدمون به خدا باشه همه ی کارا جفت و جور میشه او بهترین برنامه ریزه او افق های دور زندگی ما رو خوب میبینه.
شاد و امیدوار باشی .
سلام مهرداد خان .
ممنونم از شما .
من اگه خدا رو نداشتم که ...
واقعا از ته دل می گم : خدا جون مخلصتم ...